محرم آمد...
محرم سال پیش در دلم جا داشتی، یادت هست دخترم؟ یادت هست با هم اشک ریختبم و با هم دعا کردیم؟ دلم می خواست مهر حسین(ع) با گوشت و خونت در هم بیامیزد، وقتی نام زیبایش را صدا زدم خواستم تا آغوش محبتش را برایت بگشاید و دست بخشنده اش را بر سرت بکشد. امسال شب اول محرم تو در آغوشم بودی، خانمی که از کنارمان رد می شد گفت اشک چشمانت را بر صورت دخترکت بریز و من صورت زیبایت را آغشته کردم به اشکی از جنسی دیگر. امسال، محرم، سوز دیگری دارد، روضه ی رباب و طفل شیرخواره اش ...
نویسنده :
مادر و پدر
12:22